خدایا به تو سوگند

آه خداوندا به تو سوگند به راه حق رفتم و بازگشتی نداشتم ...

 خداوندا به آسمان و زمین نگاه بی پایان کردم , تو را نیافتم ...

خداوندا اسلام و محمد را پذیرفتم ولی تورا نیافتم ...

خداوندا سر به خاک فرود آوردم , عبادتت را کردم به خلقت کمک راسستین نمودم ولی تورا باز هم در نیافتم ...

سلام سلطان حبیب چه زیبا میگویید ...

بزن باران که دین را دام کردند شکار خلق را صید خام کردند ...

بزن باران خدا بازیچه ای شد ... ! بازیچه ای شد ... !

گاهی اوقات زمانی که دلمان میگیرد به یاد یک دوست و یا هم صحبت می افتیم ...

زمانی که به سختی آن را پیدا میکنیم خیلی آسون تر از آن که فکرش را بکنیم آن را از دست می دهیم و به خاطرات می سپاریم ...

دوستی توی این روزا شده تنهایی و گوشه نشینی , صداقت آیین ما باد ...

یا به عبارت آمیانه تر ماشین+پول+لباس+چهره دخترونه و آرایش کرده =دوست دختر.

هیچ کدوم به دیگری وفادار نیستیم و دنبال خوشی دل خودمان میگردیم.این همان چراغ قرمزی هست برای آینده ماکه خیلی راحت از کنار آن میگذریم بدون هیچ توجهی ارتباطات,تلفن,ماشین,پول همه این ها به دلیل درست استفاده نکردن مارا به خطر نزدیک می سازد .

جالب این جا هست که حرف حق هم این روزها طرف دار نداره و جالب تر از همه این هستش که همه این مطالب را میدانند ولی به زبان نمی آورنن

علی سها.